الف – کتابها و یا ترجمههایی که کردهام و ناشرانم به قرار زیر است:
ساقیا ! آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
******************************
چند گویی که چو هنگام بهار آید
گل بیارید و بادام به بار آید
روی بستان را چون چهره ی دلبندان
از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید
این چنین بیهوده ای نیز مگو با من
که مرا از سخن بیهوده عار آید
شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید
هر که را شست ستمگر فلک آرایش
باغ آراسته او را به چه کار آید ؟
سوی من خواب و خیال است جمال او
گر به چشم تو همی نقش و نگار آید
" ناصرخسرو "
******************************
نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
کبکان دری غالیه در چشم کشیدند
سروان سهی عبقری سبز خریدند
بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند
" منوچهری "
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...هفت سین آیه های قرآن :
1- سَلَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُم فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ ( سوره رعد آیه 24 )
7- سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ ( سوره قدر آیه 5 )
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
به دلیل تجاوز اعراب به ایران و به کارگیری زبان عربی درایران ، شوربختانه سالیان سال است کلمه های عربی وارد زبان پارسی شده است و گویش درست زبان پارسی به دست فراموشی سپرده شده است .
در زبان عربی چهارواژه ی: (پ ، گ ، ژ ، چ ) وجود ندارد. آنها به جای این ۴ چهار واژه، از : (ف - ک – ز – ج) بهره میگیرند.
و اما: چون عربها نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها، به کتاب ادبیات پارسی
می گوییم : کتاب ادبیات فارسی
به پیل میگوییم: فیل
به پلپل میگوییم: فلفل
به پهلویات باباطاهر میگوییم: فهلویات باباطاهر
به سپیدرود میگوییم: سفیدرود
به سپاهان میگوییم: اصفهان
ادامه در ادامه مطلب
بهشت گمشده نام اثری ست حماسی که توسط شاعر انگلیسی قرن هفدهم جان میلتون نوشته شده است. اولین چاپ این اثر در ده بخش و ده هزار بند مجزا در سال 1667 منتشر شد.
این حماسه روایت مسیحی ست از سقوط انسان: وسوسهٔ آدم و حوا توسط فرشتهٔ رانده از درگاه ابلیس و بیرون رانده شدن آنها از باغ عدن بهشت.
درونمایه اصلی کتاب به نوشتهٔ میلتون توجیه راه و روش خداست نسبت به انسان. و روشن شدن گرفتاری بین بینش ابدی و لایزالی خداوندی و ارادی و اختیاری بودن سرنوشت انسان.
میلتون در این حماسه پاگانیسم (الحاد) و ادبیات کلاسیک یونانی و مسیحیت را به شعر در هم آمیخته است.
نام کتاب: امام علی صدای عدالت انسانی
نوشته: جرج جرداق (مسیحی)
موضوع: شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام
این کتاب درباره شخصیت یگانه و ممتاز امیرمؤمنان امام علی علیه السلام نگاشته شده است. درباره شخصیت بی بدیل امیرمؤمنان علی علیه السلام آثار گوناگونی به زبان های مختلف نوشته شده است و هر یک از زاویه ای به این اقیانوس ناپیدا کرانه نگریسته اند. جرج جرداق، دانشمند مسیحی لبنانی، با مطالعه زندگی و سخنان و نیز شیوه زمام داری آن حضرت به شدت مجذوب او شد و باغور و تفکر، اثر جاویدی از خود به یادگار گذاشت.
کتاب او با نام «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» (امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی) در پنج جلد نوشته شده و با ترجمه روان و سلیس استاد سید هادی خسرو شاهی به پارسی زبانان، اهدا شده است؛ اما اثر حاضر فشرده آن کتاب است که خود جرداق، پیش از بسط و نگارش آن پنج جلد، نوشته است.
از مطالب مورد توجه در این کتاب می توان به وظایف زمامداری، واقیعت قتل عثمان، بلاغت امام در خدمت انسان، برگزیده هایی از سخنان زیبای امام علی علیه السلام و اروپاییان و امام اشاره کرد.
در گزیده ای از این کتاب با عنوان دوری از ظلم و ستم می خوانیم:«خصلت دوری ازظلم، اصلی از اصول روح علی و خلقی از اخلاق او است و همین خصلت با اندیشه کلی علی علیه السلام پیوندی ناگسستنی داشت؛ اندیشه ای که بر پایه مردم دوستی، وفای به عهد و نگهداری پیمان استوار بود؛ مگر آن که مردم خیانتی در پیمان کرده و بی رحمی پیشه سازند که این روش در منطق امام قابل اغماض نبود.»
در بخش دیگری با نام جنگ و صلح آمده است:«علی ابن ابی طالب علیه السلام هیچ موضوعی را پیشنهاد نمی کرد و به اجرای هیچ یک از افکار خود امر نمی نمود، مگر آن که خود با تار و پود وجودش با آن موضوع آشنایی داشته و در تمام مراحل زندگی، آن فکر را به مرحله اجرا درآورده بود. و اگر وفای به عهد و پیمان اعتقاد و هدف وی بود، هیچ یک از مشکلات و موانع به هر اندازه که سخت و غیر قابل تحمل هم که بود، نمی توانست بین او و این مسأله جدایی بیفکند.»
کتاب امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی، نوشته جرج جرداق و با ترجمه سید هادی خسرو شاهی، در 715 صفحه، با شمارگان دو هزار نسخه، به همت مؤسسه بوستان کتاب در سال 1387به چاپ رسیده است.
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است
شهد در کام من و تست شرنگ
بقیه در ادامه مطلب