1-کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
- الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ (نور- 26)
زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند، زنان طیب و پاک به مردان طیب و پاک تعلق دارند، و مردان پاک و طیب از آن زنان پاک و طیبند
2-هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا(7اسراء)
اگر نیکی کنید به خود می کنید ، و اگر بدی کنید به خود می کنید
3-چوایزد ببندد زحکمت دری زرحمت گشاید در دیگری
مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا(بقره-106)
هیچ آیه ای را منسوخ یا ترک نمی کنیم مگر آنکه بهتر از آن یا همانند، آن را می آوری
4- واعظان کین جلوه در محراب ومنبر میکنند چون به خلوت می روندآن کار دیگر میکنند
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ (44بقره)
مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید
5-سحرخیز باش تا کامروا باشی
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (اسراء /79)
قسمتی از شب بیداری کن و نافله به جا بیاور تا خداوند تو را به مقام محمود برساند
6- جواب ابلهان خاموشی است
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (فرقان /63)
هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب می سازند ، سلام می دهند
7-یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره /115)به هر طرف که روی بگردانید ، آنجا وجه الله است و روی به جانب خداست
8- اندر پس هر گریه ، دو صد خنده مهیاست
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً(شرح/6)
با هر سختی ، آسانی است
9- گله از هیچ کس نباید کرد کز تن ماست آنچه بر تن ماست
وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ(شوری /30)
هر مصیبت و گرفتاری که برایتان پیش می آید به دست خودتان ایجاد شده است
10- شکر نعمت ، نعمتت افزون کند کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ(ابراهیم /7)
اگر شکر کنید ، نعمتها را بر شما افزون می کنم و اگر کفران نعمت کنید عذاب من شدید است
11- عیسی به دین خود و موسی به دین خود
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون /6)
دین شما برای خودتان و دین من برای خودم
12- گر مذهب عاشقان عاقل داری یک دوست بسنده کن که یک دل داری
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه (احزاب/4)
خداوند در باطن هیچ مردی ، دو قلب قرار نداده است
13- شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
(بقره/213)
چه بسا شما از چیزی بدتان بیاید و آن برای شما خیر باشد
14- رنگ رخسار ، خبر می دهد از سر درون
یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ (الرحمن/41)
بد کاران ، به سیمایشان شناخته می شوند
15-نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت در آید
(اسراء/29)
هرگز دستت را به گردنت زنجیر مکن ( و بخل نورز ) و بیش از حد نیز دست خود را مگشا
16- آتش چو بر افروخت ، بسوزد تر و خشک
( انفال /25)بترسید از بلائی که وقتی می آید ، فقط به ستمکاران شما نمی رسد . ( بلکه ظالم و مظلوم ، هر دو را فرا می گیرد )
17- با خلق ، کرم کن که خدا با تو کرم کرد
( قصص / 77)
به خلق ، نیکوئی کن . همچنانکه خداوند به تو نیکوئی و احسان کرد
18- دست بالای دست بسیار است
( یوسف/76)
بالاتر از هر دانشمندی ، دانشوری است
*منبع
سایت عروة الوثقی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ****** دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند ****** دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم ****** گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند ****** این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد ****** کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم ****** رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست ****** شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی ****** و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ******* لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست ****** کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده ****** تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد ****** شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش...
بنمای رُخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قندِ فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن بُرون آ دَمی زِ اَبر
کان چهره ی مُشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی زِ ناز بیش مَرنجان مرا بُرو
آن گفتنت که بیش مَرنجانم آرزوست
وآن دَفع گفتنت که بُرو شَه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تُندی دَربانم آرزوست